زمینه پیدایش

ملک‌زاده‌ای گنج فراوان از پدر میراث یافت. دست کرم برگشاد و داد سخاوت بداد و نعمت بی‌دریغ بر سپاه و رعیت بریخت. نیاساید مشام از طبله عود * بر آتش نه که چون عنبر ببوید بزرگی بایَدَت بخشندگی کن * که دانه تا نیفشانی نروید یکی از جُلَسای بی‌تدبیر نصیحتش آغاز کرد که ملوک پیشین مرین نعمت را به سعی اندوخته‌اند و برای مصلحتی نهادند. دست از این حرکت کوتاه کن که واقعه‌ها در پیش است و دشمنان در پس. نباید که وقت حاجت فرو مانی. اگر گنجی کنی بر عامیان بخش * رسد هر کدخدایی را به رنجی چرا نستانی از هر یک جوی سیم * که گرد آید تو را هر روز گنجی؟ ملک روی از این سخن در هم کشید و مر او را زجر فرمود و گفت: «مرا خدای عزوجل پادشاه این مملکت گردانیده است تا بخورم و ببخشم نه پاسپانم که نگه دارم.» قارون هلاک شد که چهل خانه گنج داشت * نوشین روان نَمُرد که نام نکو گذاشت(1)

پیامها

1. از نشانه‌های بزرگان، بخشندگی و کرم آنهاست.
2. انتقام و کینه از شیوه بزرگان نیست.
موارد کاربرد: 1. در تشویق و دعوت به عفو و گذشت. 2. در بیان فایده و نتیجه بخشندگی.

ضرب المثل های هم مضمون

ـ آدم باید گذشت داشته باشد.
ـ از بزرگان عفو بوده است از فرودستان گناه.
ـ از خُردان خطا، از بزرگان بخشیدن.
ـ اگر پادشاهی ببخش، اگر قصّابی بکش، اگر تاجری بفروش.
ـ بخشیدن گناه، کم از انتقام نیست.
ـ بزرگان، خُرده بر خُردان نگیرند.
ـ در عفو، لذتی است که در انتقام نیست.
ـ درگذر تا از تو درگذرند.
ـ شتر دیدی، ندیدی.
ـ گنهکارِ پشیمان را نبخشیدن، ستم باشد.(2)

اشعار هم مضمون

اگر پوزش نکو باشد ز کهتر * نکوتر باشد آمرزش ز مهتر ( اسعد گرگانی)
تو را ایزد چو بر دشمن ظفر داد * به کام دوستانش سر جدا کن و گر خواهی ثواب نیکمردان * طمع از جان بِبُر او را رها کن (ابن یمین)
گر عظیم است از فرودستان گناه * عفو کردن از بزرگان اعظم است (3)

ریشه های قرآنی حدیثی

«… وَ العافِینَ عَنِ النّاسِ؛ آنان از خطای مردم، درمی‌گذرند». (آل عمران: 134)
رسول خدا(صلی الله علیه وآله): «عَلَیکُم بِالعَفوِ، فَاِنَُّ العَفوَ لا یَزیدُ العَبدَ اِلاَّ عِزّاً؛ گذشت کنید که عفو و گذشت جز بر عزت بنده نمی‌افزاید».(4)
امام علی(علیه السلام): «اَقِل تُقَل؛ [از خطای دیگران] درگذر، تا از تو درگذرند».(5)
امام علی(علیه السلام): «اِذا قَدَرتَ عَلی عَدُوِّکَ فَاجعَلِ العَفوَ عَنهُ شُکراً لِلقُدرَةِ عَلَیهِ؛ هرگاه بر دشمنت قدرت یافتی، گذشت از وی را شکرانه قدرت یافتنت بر او قرار ده».(6)

لغات

طبله: جایگاه.
عود: چوب نوعی درخت که وقتی بسوزد بوی خوشی متصاعد می‌شود.
جلسا: هم‌نشینان.
کِهتر: خردسال‌تر، کوچک‌تر.
مِهتر: بزرگ‌تر، رئیس.
ظفر: پیروزی.
اعظم: بزرگ‌تر.
رعیت: مردم، زیردستان.

پی نوشت ها :

1. حسن ذوالفقاری، داستان‌های امثال، تهران، مازیار، چ 2، 1385، ص 259.
2. غلامرضا حیدری ابهری، حکمت‌نامه پارسیان، قم، نشر جمال، چ 1، 1385، ص 609.
3. همان، ص 610.
4. شیخ کلینی، کافی، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چ 3، 1388 هـ.ق، ج 2، ص 108.
5. تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، آمدی، تحقیق: جلال الدین محدث، تهران، دانشگاه تهران، چ 3، 1360، ج 2، ص 172.
6. نهج‌البلاغه: حکمت 11.

منبع مقاله :
مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما